عشق درد ناک من
باور کن
خیلی ها خواستند نبودنت را پر کنند !
اما نشد
ماهی صید شده را
هرچه قدر میخواهی در آب رها کن !
دیگر چه فائده ؟
وقتی مرده است ...!!!
چند تکه از تو
پریشان افتاد
ته فنجانی که فالم را می گرفت…
می گفت آرام نیستی
و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…
من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم … همین
نه بهم نگاه میکرد نه با من حرف میزد همیشه ازمن متنفر بود بعد از مدتی با خواهش و تمنا اومد پیشم با من به راحتی حرف میزد به من گفت دوستم داره و دلش برام تنگ شده با من درد دل کرد گفت برگردم اما بی فایده بود بعد از مدتی رفت و تنها چیزی که مونده بود قطره های اشکش بود که قبرم رو پر کرده بود